کدام فرد عزت نفس دیگران را پرورش می دهد؟

اطمینان دارم که شما نیز با افرادی ملاقات کرده اید که از تمامی ذرات وجودی شان ارتعاشات تقویت عزت

نفس ساطع  می شود.  از لحظه ای  که  آن ها وارد اتاق  می شوند  می توانیم  احساس کنیم که حس


خودارزشمندی مان تقویت شده است اما به عکس افرادی هم هستند که حضورشان باعث می شود که

ما احساس  کنیم  سرنوشت ما این گونه رقم خورده  است که  برای همیشه  به اندازه  یک مورچه باقی

بمانیم!

 

نمادی از پرورش دهندگان عزت نفس

 

افرادی که دائماً به دیگران کمک می کنند تا نسبت به خود احساس خوبی داشته باشند معمولاً:

از بالا بودن سطح عزت نفسشان احساس غرور می کنند.

با این حال خود را موجودات کاملی تصور نمی کنند و آشکارا از تجربه های خود استفاده می کنند تا بدون

قضاوت در مورد دیگران با رنج ها و ناامیدی های آنان همدردی کنند.

بی تعصب هستند و به شنیدن ایده های تازه و ملاقات و شناخت افراد جدید علاقه نشان می دهند.

با این حال از حق خود  برای حفظ  اعتقادات  اخلاقی خود یا هر گروهی  که مسئولیت آن را بر عهده دارند

دفاع می کنند.

از صمیم قلب اعتقاد دارند که افراد و سازمان ها توانایی تغییر کردن را دارند.

با این حال به ترس ها و  نگرانی های دیگران احترام می گذارند و از قدرت  خود  برای تحت فشار قرار دادن

دیگران استفاده نمی کنند مگراینکه احساس کنندموقعیت اجتماع بیش از حد از عدالت خارج شده است.

از شناخت و پرورش هر یک از خصوصیات و توانایی های افراد هر گروه و سازمانی لذت فوق العاده ای می

برند.

با این حال توان و نیازهای هر فرد را بطور کلی در نظر می گیرند.

هم از لحاظ مالی و هم از نظر منابع  زمان و دانش خود بسیار سخاوتمند هستند. با این حال قاطعانه این

حق را برای خود قائل هستند که از لحاظ معیشتی و محافظتی ذخایری را برای خود حفظ کنند.

به طور کلی و در روابط خود خونسرد، کنترل شده، صبور و قابل اعتماد هستند.

با این  حال  این  موضوع  را  برای  دیگران روشن  می کنند که هرگز اجازه نمی دهند کشی از آن ها سوء

استفاده کند یا آن ها را فریب دهد.

 

کمک به پیشرفت دیگران می تواند بزرگ ترین لذت زندگی باشد

 

هرگاه ما با افرادی که دارای عزت نفس قوی هستند معاشرت کنیم احساس می کنیم:

 

راحت  هستیم زیرا  آن ها نیز  اغلب  راحت و  در آرامش هستند و ما احساس می کنیم که در حضور آنان

می توانیم  خودمان باشیم. آن ها ما  را مجبور نمی کنند که چیزی غیر از خصوصیات واقعی خود را نشان

دهیم تا خود را برتر از ما احساس کنند یا دیگران را تحت تاثیر قرار دهند.

احساس امنیت می کنیم زیرا آن هاهرگز از روش هایی استفاده نمی کنند که موجب شود بر روی دیگران

اعمال کنترل کنند. احساس اطمینان و امنیت ما تقویت می شود زیرا می دانیم در چه موقعیت قرار گرفته

ایم،مطمئن هستیم که آن ها صادقانه ما را نصیحت می کنند و نگران نیستیم که نیت بدی داشته باشند.

 

مایلیم که به آن ها تکیه کنیم  و در  کنارشان آسوده باشیم زیرا  آن ها از روی میل پیش قدم می شوند و

جسورانه از حقوق دیگران در مقابل ظلم و سوء استفاده ها دفاع می کنند.

 

احساس  ارزشمندی می کنیم زیرا  آن ها برای  توانایی ها، تلاش ها و موفقیت های  دیگران  ارزش قائل

می شوند. آنان از  نقص های خود  آگاهی دارند و  آن را می پذیرند به همین سبب هم از ما انتظار ندارند

که انسان های کاملی باشیم و بنابراین ما نیز احساس می کنیم که بدون قید و شرط مورد عضق و علاقه

هستیم.

 

انگیزه  داریم زیرا آن ها الگوهای فوق العاده و الهام دهنده ای هستند. انرژی و شوق آن ها تا حد بسیاری

به دیگران  منتقل می شود و  همراه  بودن با  آن ها توانایی های درونی ما را به فعل در می آورد، توانایی

هایی که حتی ما از حضور آن هم آگاهی نداشتیم و در حقیقت در حضور آن هاست که ما اغلب احساس

جرئت و انگیزه بیشتری می کنیم زیرا آن ها عزت نفس را در ما به فعل می آورند و شکوفا می کنند.

 چگونه می توانیم فردی را با حس عزت نفس قوی تشخص دهیم؟

 

 درزیرمهم ترین خصوصیاتی را که در ظاهر و رفتار افراد با عزت نفس قوی به چشم می خورد خواهید دید:

 

آرام و راحت

 

آن ها در ظاهر  راحت و کنترل شده عمل می کنند حتی در زمانی که درگیر چالش های سخت و خطرناک

هستند.

صاف و کشیده راه می روند و به ندرت آثار گرفتگی در چهره و دست و پای آنان دیده می شود.

همیشه  بعد از  یک دوره  سخت فشار روانی، یک دوره استراحت را برای خود در نظر می گیرند تا توانایی

خود را حفظ کنند و هرچه زودتر به آرامش دست یابند.

 

خوب پرورده شده

 

آن ها نشاط و سلامت خود را نشان می دهند و در ظاهر جسمی کاملا سالم و ورزیده دارند.

مشخص است که به ظاهر خود به خوبی رسیدگی می کنند و با آراستگی در دید عموم ظاهر می شوند

حتی در مواقعی که خیلی ساده لباس پوشیده باشند.

 

پرانرژی و با اراده

 

آن ها از لحاظ فکری و جسمی پر از انرزی و سرزندگی هستند.

آن ها معمولاً از کار کردن لذت می برند و هرکاری را با شوق و لذت انجام می دهند.

انگیزه بسیار  زیادی برای کار دارند و  بجز مواقعی  که زندگی آن ها دستخوش تغییراتی می شود هدف و

مسیر کاملاً مشخصی را دنبال می کنند.

آن ها در  بعضی مواقع  از حرکت نیز می ایستند و به تقویت قوای از دست رفته خود می پردازند اما به هر

حال هیچ گاه بی هدف و بی اراده به انجام کارهایشان نمی پردازند.

 

بی آلایش و صریح

 

آن ها بی آلایش و بی غل و غش هستند، ظاهر و باطن آن ها تفاوتی با هم ندارند.

ساده و بی پیرایه  سخن می گویند و در هنگام صحبت  از حالات غیرگفتاری خاصی استفاده می کنند که

حالات روحی آنان را به روشنی نشان می دهد.

 

مثبت و خوش بین

 

از رفتار و  گفتار آنان این احساس در دیگران بوجود می آید که از مردم و دنیای اطراف خود بهترین را انتظار

دارند.

آن ها به ندرت دچار نگرانی، ترس و پشیمانی می شوند.

اشتباهات خود را تجربه های آموزنده ای تلقی می کنند که هرگز تکرار نخواهد شد.

اغلب آنان از  آینده با  هیجان صحبت می کنند و از  فرصت های موجود  برای تغییر و پیشرفت،  با علاقه و

اشتیاق استقبال می کنند.

 

متکی به نفس 

 

آن ها تا حد زیادی قادرند مستقلانه و خودمختار عمل کنند.

قبل از تصمیم گیری یا اقدام به کاری به دنبال تأیید یا نظرات دیگران نیستند.

از مصاحبت با خود لذت  می برند  و برای انجام کارها یا استراحت لزوماً نیازی به سفارش و توصیه دیگران

ندارند.

در تأمین و حفظ ثبات مالی خود کاملاً مسئولانه عمل می کنند.

زمانی که تصمیم می گیرند کارجدیدی را انجام دهند، این اطمینان وجود دارد که دربرنامه های خودجوانب

احتیاط را رعایت می کنند و به کمک دیگران تکیه نمی کنند.

 

اجتماعی و همکاری کننده

 

حتی اگر طبیعتاً درون گرا باشند( به جز در مواقعی که به دلایل معقولی اینطور نیستند)، بسیار صمیمی،

قابل اعتماد و پذیرای هر فرهنگ و اعتقادی هستند.

هرگز از خوشبختی  و موفقیت دیگران احساس  ناراحتی نمی کنند و اغلب اطرافیان خود را برای پیشرفت

و رفاه بیشتر تشویق می کنند.

اگرچه اغلب به عنوان رهبران گروه انتخاب می شونداما قادر و مایل اند که در قدرت و اقتدار و موقعیت خود

دیگران را هم سهیم کنند.

 

جسور

 

از حقوق و نیازهای خود دفاع می کنند و با این حال به همان  اندازه نیز بر  احقاق حقوق دیگران پافشاری

می کنند. اگرهم بنا به دلایلی تلاش جسورانه آنان برای حل مشکلات با شکست روبرو شود از این راضی

اند که برای رسیدن به نتایج منطقی و منصفانه تلاش کرده اند.

 

خودپروران

 

اگرچه واضح  است که آن ها در حد بالایی از حس خود ارزشمندی بهره مندند، اما با این حال اغلب درباره

خود نیز می اندیشند.

 به راحتی نقایص و اشتباهات خود را نیز در کنار توانایی ها و موفقیت هایشان بیان می کنند زیرا دایم به

دنبال یافتن راه ها و روش هایی برای بهبود بخشیدن به رفتار و عملکرد خود هستند.

اگر چه  آن ها وقت و  انرژی خود را صرف مبارزه با  انتقادهای مخرب و  پرخاشگرانه  نمی کنند، از نصایح و

نگرش های سازنده استقبال می کنند.

می توان  انتظار  داشت که  آن ها خود  را سرگرم و  متعهد به انجام پروژه های پیشرفت فردی و تحصیلی

کرده باشند( هرچند که از نظر ما آن ها به حد اعلای خود رسیده اند!).

خصوصیات والدینی که عزت نفس را پرورش می دهند

 

والدینی که عزت نفس فرزندانشان را تقویت می کنند اینگونه اند:

نه تنها جمله " دوستت دارم " را  مرتب  تکرار می کنند ،بلکه پیوسته اظهار می دارند: " از تو خوشم می

آید چون ...".

در مقابل فرزندان کوچک خود زانو می زنند تا هیکل و قدشان برای آن ها مقاومت ناپذیر به نظر نرسد.

به زبانی صحبت می کنند که برای فرزندانشان قابل درک باشد ولی بچه های خود را لوس نمی کنند.

با خونسردی و توجه، به داستان ها، توضیحات و خیال بافی های بی قاعده کودکان گوش می کنند.

از این که  فرزندشان  قابلیت ها و  استعدادهایی  را که متفاوت با قابلیت های خود آن هاست نشان می

دهند احساس شوق و اشتیاق می کنند.

به دفعات زیاد فرزندان خود را در آغوش می گیرند و می بوسند ولی هنگامی که فرزندان تمایلی به تماس

جسمی نشان نمی دهند بدون اظهار رنجش از آن ها فاصله می گیرند.

به فرزندان خودمی گویند که چقدر وجودشان زندگی والدین را پربار کرده است و چقدر آن ها ازفرزندانشان

مطلب می آموزند.

سعی می کنندتابه نیازهای هریک ازفرزندان خود جداگانه رسیدگی کنند و برای بزرگ کردن آن هااز قوانین

کور و خشک پیروی نکنند.

از لحاظ ظاهر و تزئینات داخلی خانه،راحتی والدین و فرزندان، هر دو را در نظر می گیرند.

با دادن  پاداش به رفتارهای خوب فرزندانشان نظم و ترتیب را در آنان تقویت می کنند و  خیلی به ندرت از

تنبیه استفاده می کنند.

هریک از فرزندان را  تشویق می کنند  تا شخصیت خود را بروز دهند ( مثلاً در مورد لباس پوشیدن / تزئین

اتاق/انتخاب هدیه/انتخاب رشته تحصیلی/انتخاب شغل و...)

برای فرزندان خود فرصت هایی را بوجود می آورند تا لحظات خوبی را با دوستانشان سپری کنند.

فرزندان را  تشویق  می کنند تا از خود مراقبت  کنند و  زمانی را به آموختن مهارت هایی که فرزندان برای

پرورش خود و ایجاد حس استقلال در زندگی لازم دارند اختصاص می دهند.

از فرزندان خود می خواهند( دستور نمی دهند ) که به آن ها کمک کنند.

تلاش فرزندان و موفقیت های کوچک آنان را به اندازه پیشرفت های بزرگشان تحسین می کنند.

نظرات و عقاید فرزندان خود را جویا می شوند و با علاقه و احترام به صحبت های آن ها گوش می دهند.

در ناامیدی ها و رنج ها از آن ها حمایت می کنند و اجازه می دهند که آنان احساسات خود را آزادانه بیان

کنند.

اعتماد خود  را نسبت  به فرزندان با اجازه دادن  به  آن ها  برای  مخاطره های حساب شده و درس گرفتن

از اشتباهاتشان نشان می دهند.

فرزندان را به دنیای بزرگترها وارد می کنند و هرگز فاصله ای بین خود و آنان بوجود نمی آورند.

به جای  وانمود  کردن  به این که پاسخ  تمامی سوالات را دارند و همیشه درست می گویند از بیان " من

نمی دانم " و " معذرت می خواهم " نمی هراسند.

 

چه عواملی باعث تضعیف عزت نفس کودکان می شود؟

 

·        زمانی که نیازهای اولیه آنان به طور مناسبی برطرف نمی شود.

 

 به ویژه در شرایطی که احساس کنند دیگران از عشق، توجه و نگهداری بیشتری بهره مند هستند.

 

·        زمانی که احساسات آن ها مدام انکار می شود یا مورد بی توجهی قرار می گیرد.

 

مثلاً والدین به گریه آن ها برای کمک پاسخ ندهند یا به حالات شادی یا نگرانی چهره آنان بی توجه باشند

یا بگویند : " تو نباید در این مورد ناراحت باشی، تو باید هیجان زده شوی". 

 

·        زمانی که مورد تمسخر یا تحقیر قرار می گیرند.

 

البته عزت نفس  کودکان می تواند  تنها به سبب برخی از خصوصیات ژنتیکی یا  موقعیت  سنی نیز کاملاً

ضعیف شود.( مثلاً : " تو هنوز یک بچه هستی " ، " شما پسرها همیشه... " ، " تو هیچ وقت در حساب

کردن استعداد نداشتی " ،  " تو درست مثل پدر بزرگت سرسخت و لجوج هستی ". )

 

·        از آن ها خواسته  شود  تا  برای تحت  تأثیر قرار  دادن دیگران  یا  برطرف  کردن  نیازهای

اطرافیان، خصوصیاتی را از خود بروز دهند که با حقیقت وجودی آن ها متفاوت است.

 

هرگاه  دائماً  این  ذهنیت را در کودکان به وجود آوریم که با شخص دیگری باشند و شخصیت واقعی آنان را

خوب و  قابل  قبول ندانیم  عزت نفس  آنان را دچار مشکل خواهیم کرد. (مثلاً: " وقتی در مدرسه هستی

مراقب باش  این طور صحبت  نکنی یا  این کار را نکنی " ، " تو  نمی توانی با این لباس بیرون بروی مردم

درباره تو  چه فکر می کنند " ، یا زمانی  که  به  یک  کودک  پرسش گر گفته می شود : " اگر یک بار دیگر

بپرسی چرا، ماشین را نگه می دارم و باید تا خانه پیاده بروی."

 

·        آن ها را وادار تا به فعالیت های نامتناسب بپردازند.

 

به ویژه در صورتی که آن ها به علت نداشتن علاقه و انگیزه نتوانند آن فعالیت را به خوبی انجام دهند.

 

·        آن ها را به طور غیرمطلوبی با دیگران مقایسه کنند.

 

مثلاً، " خواهر تو هیچوقت... " یا " تمام بچه های دنیا ..." یا " وقتی ما هم سن تو بودیم هیچ وقت..."

 

·        این احساس به آن ها القا شود که نظریات یا عقاید آن ها بی اهمیت است.

 

به ویژه در مورد مسایلی که به آن ها مربوط می شود.

آن ها را از توضیحات معقولانه و منطقی محروم کنند.

به ویژه در شرایطی که دیگران به خوبی در مورد موضوع اطلاع داشته باشند.( مثلاً، " چون من می گویم

" یا " باید صبر کنی تا بزرگ شوی بعد خودت خواهی فهمید. ") 

 

·        به آن ها القابی داده شود که موجودیت آن ها را بی ارزش کند.

 

مثلاً، " شما دخترها همگی مثل هم هستید " یا " کی پسرها را تحمل می کند؟! "

 

·        از آن ها بیش از حد حمایت شود.

 

به ویژه درصورتی که این احساس در آن هابوجود آیدکه به سبب ضعف یا بی استعدادی خود قادر به انجام

کاری نیستند.

 

·        آن ها را بیش از حد تنبیه کنند.

 

به ویژه در صورتی که این احساس در آن ها بوجود آید که ذاتاً بد هستند.

 

·        آن ها را در معرض دستورات و نصایح بسیاری قرار دهند.

 

به ویژه  در شرایطی که نبودن این دستورات باعث شود آن ها مرتکب اشتباهات اجتناب  ناپذیری شوند و

سپس به علت ارتکاب این اشتباه  افرادی  نادان و  بی مبالات خوانده  شوند. ( مثلاً زمانی که فرزندان ما

در مورد رفتارهای جنسی  اطلاعاتی کسب  نکرده باشند و  ما  آن ها  را به سبب انجام چنین رفتارهایی

محکوم کنیم یا ...)

 

·        آن ها را در معرض رفتارهای بیش از حد متناقض قرار دهند.

 

به  ویژه  در  شرایطی  که  این رفتارها از جانب کسانی  دیده شود که نگهداری و محافظت آن ها رابرعهده

دارند. آن عده  از کودکانی که والدینشان  در  نشان  دادن علاقه  و توجه خود بیش از حد متناقض هستند

اغلب احساس می کنند که حتماً ایرادی در آن ها وجود دارد که مانع می شود همیشه مورد عشق و هم

صحبتی دیگران قرار گیرند. 

 

·        آن ها را مورد خشونت فیزیکی یا تهدید قرار دهند.

 

به ویژه در شرایطی که به آن ها گفته شود خودشان باعث شده اند که این عمل غیراخلاقی و ناشایست

در مورد  آن ها انجام شود.( مثلاً، " در این دنیا تو تنها کسی هستی که باعث می شوی من با خشونت

رفتار کنم" یا " من از این که تو را تنبیه می کنم احساس بسیار بدی دارم ولی کنار آمدن با تو کار سختی

است. ")

 

·        محکوم شوند که فرد مورد علاقه و احترام خود را مجبور به کار خلافی کرده اند.

 

" اگر تو در سوپرمارکت  آن  قدر اذیت نمی کردی من  الان نیازی به این سیگار نداشتم " یا " فکر می کنم

که اگر من معلم تو بودم تا به حال علاقه ام را به معلمی از دست داده بودم. "
منبع:
نظرات 1 + ارسال نظر
علی دوشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 05:11 ق.ظ http://fun4all.blogsky.com

سلام اقای حسینی عزیز وظیفه ماست بیشتر از اینها به شما بزرگوار سر بزنیم .اقای حسینی از دعای خودت مارو بی نصیب نزار.
موفق و پیروز باشی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد