عشق خیابانی چشمانم را کور کرده بود!


صفحه 13 حوادث ، شماره سریال 17169 ، تاریخ انتشار 871011(روزنامه خراسان)

پسر عاشق پیشه و دختر مورد علاقه اش که به جنایت خانوادگی متهمند دیروز در دادگاه کیفری تهران پای میز محاکمه نشستند که متهم ردیف اول گفت: عشق خیابانی چشمانم را کور کرده بود.

به گزارش روز سه شنبه ایسکانیوز ، زنگ تلفن همراه بازپرس «بهروز هنرمند» کشیک جنایی پایتخت ، ظهر ششم بهمن ١٣٨٤به صدا در آمد و اعلام شد «مینا» ٤٣ساله که مدیر یک شرکت خصوصی بود در خانه اش - خیابان گاندی-از پا درآمده است .دقایقی بعد این مقام قضایی و پلیس دایره ١٠اداره آگاهی مرکز به همراه افسران کلانتری ١٠٣گاندی به قربانگاه رفتند و با دیدن جنازه پتو پیچ زن نگون بخت رازگشایی معما را در دستور کار خود قرار دادند.تحقیق مقدماتی نشان می داد پسر ١٩ساله مقتول به نام «حسام» به «مریم» ٢٩ساله که کارمند اخراجی «مینا» بود علاقه داشت و این دو نفر اسرار کشته شدن او را در قلب خود داشتند.با افشای این مسئله ، «حسام» و «مریم» دستگیر شدند و وقتی تمامی درهای فرار از قانون را بسته دیدند پرده از راز شومشان برداشتند.

«حسام» گفت : مادرم مخالف ازدواج ما بود و تصمیم گرفتیم با کشتن او ، راه رسیدن به آرزویمان را هموار کنیم که نشد و حالا پشیمانم.گزارش ایسکانیوز می افزاید، بدین ترتیب مجرمان ، صحنه جنایت را بازسازی کردند و پرونده در حالی با صدور کیفرخواست به شعبه ٧١ دادگاه کیفری تهران فرستاده شد که مریم با قرار وثیقه سنگین آزاد شده بود.در نشست قضایی رسیدگی به این ماجرای دلخراش که دیروز به ریاست قاضی «نورا... عزیزمحمدی» و با حضور چهار مستشار برگزار شد ابتدا نماینده دادستان ، کیفرخواست را خواند.

«محمد شادابی» اعلام کرد : برای «حسام» و هم دستش اشد مجازات خواهانم.دختر ١٢ساله «مینا» نیز در جایگاه ویژه قرار گرفت :«حاضرم با دریافت دیه از خون خواهی بگذرم».خواهر و برادران قربانی اما اعلام کردند قصاص می خواهند.وقتی نوبت دفاع به «حسام» رسید جنایت را گردن گرفت : «فقط ١٩سال داشتم که دلباخته مریم شدم.من هرگز در زندگی ام طعم شیرین محبت را نچشیده بودم و دل خوشی نداشتم. به همین خاطر تصمیم گرفتم با او ازدواج کنم اما پدر و مادرم به خاطر اختلاف سنی ما ، مخالف این وصلت بودند و مریم را از شرکتشان اخراج کردند».وی ادامه داد : عشق خیابانی، چشمانم را کور کرده بود و می خواستم هر طور که شده با مریم ازدواج کنم.او مرا معتاد کرد و دیگر هیچ اراده ای از خودم نداشتم.در همان گیر و دار ، تصمیم گرفتیم کاری کنیم تا پدر و مادرم از هم جدا شوند.در آن صورت می توانستیم راحت ازدواج کنیم اما نشد و مریم یک روز به شدت به گریه افتاد.می گفت: به عشق من شک دارد !به همین خاطر قول دادم پدر و مادرم را بکشم و این تعهد را در یک کاغذ نوشتم و به «مریم» دادم.بعد از یکی از کارمندان شرکت مادرم خواستم تا برایم سیانور بیاورد اما به جای آن قرص آسپرین به من داد. مجرم ردیف نخست ، توضیح داد : صبح آن روز سیاه ، مریم به خانه ما آمد و تا مادرم از راه رسید از پشت سر یک طناب به دور گردنش انداختم و کشیدم.روی زمین که افتاد مریم روی سینه اش نشست و آن قدر طناب را از دو طرف کشید که مادرم هیچ حرکتی نکرد.

قاضی «عزیزمحمدی» از «حسام» خواست تا نحوه کشتن مادرش را بیان کند که این کار را کرد.

"قاضی : در بازجویی مقدماتی گفته ای به تنهایی مرتکب جنایت شدی ، چرا؟

"حسام : من عاشق مریم بودم اما وقتی فهمیدم بعد از جنایت با پلیس تماس گرفته و قتل را گردن من انداخته است حقیقت را گفتم.من خیال می کردم او هم عاشقم است اما بعد از کشتن مادرم فهمیدم سرم کلاه گشادی رفته است.

" قاضی : تحقیق پلیس نشان داده قبل از آشنایی با مریم سه بار دست به خودکشی زدی ؛ چرا؟

" حسام : پدر و مادرم مرا درک نمی کردند؛ من پول و ماشین داشتم اما حتی حق انتخاب رنگ ماشینم را نداشتم.این موضوع باعث شده بود بارها مورد تمسخر دوستانم قرار بگیرم و به کراک معتاد شوم.

" قاضی : گفته ای از سوی مریم اغفال شدی ؛ این جمله چه مفهومی دارد؟

" حسام : درست است که من با خانواده ام اختلاف داشتم اما راضی به مرگ مادرم نبودم.نقشه قتل را «مریم» کشید. سپس محمد شریف ،کارمند ( ٢٩ساله) مینا اظهار داشت : هر چند وقت یک بار «حسام» به شرکت می آمد و با من درد دل می کرد.یک روز تماس گرفت و گفت با دوستانش شرط بندی کرده تا سیانور تهیه کند. من که می دانستم سابقه اقدام به خودکشی دارد برایش قرص آسپرین بردم و در عوض ٢٢٠هزار تومان گرفتم.فردای آن روز تماس گرفت و گفت قرص را به یک گربه خورانده اما اثر نکرده است.به همین خاطر پول را پس دادم.

وی ادامه داد : «حسام» چند روز بعد دوباره تماس گرفت و این بار مایع بیهوشی (اتر) خواست.قول دادم برایش تهیه کنم اما نشد.می خواستم ماجرا را به مادرش بگویم که خبر مرگ «مینا» را شنیدم.همچنین «مریم» در دفاع از خود ، منکر هرگونه رابطه پنهانی با «حسام» شد. یک بار که حسام به قصد خودکشی تصادف کرد و در بیمارستان بستری شد به عیادتش رفتم. وقتی او را با آن حال و وضع دیدم دلم برایش سوخت و چشمانم پر از اشک شد. آن جا بود که حسام فکر کرد عاشق او شده ام اما من درآن زمان نامزد داشتم و حالا هم ازدواج کرده ام.

"قاضی : تو «حسام» را تشویق به کشتن مادرش کردی؟

"مریم : نه من انگیزه ای برای این کار نداشتم. فقط مثل یک خواهر به درددل های حسام گوش می دادم و او از دوست دخترهایش برایم گفت تا این که بعد از مدتی مرا معتاد به کراک کرد.

" قاضی : روز جنایت در خانه قربانی بودی؟

" مریم : بله، ظهر بود که به خانه «مینا» رفتم تا از «حسام» کراک بگیرم اما با جنازه پتو پیچ مادرش رو به رو شدم.«حسام» می گفت می خواهد جنازه را به خارج شهر ببرد و من به ناچار او را همراهی کردم و در فرصتی مناسب با پلیس تماس گرفتم.

"قاضی : در بازجویی مقدماتی گفته ای می خواستی با «حسام» ازدواج کنی اما چون مخالفت خانواده اش را دیدی تصمیم به قتل گرفتید.قبول داری؟

" مریم : نه ، تحت فشار اعتراف کرده بودم.من بی گناهم.

قاضی: در خانه قربانی تکه هایی از یک نامه پیدا شده که «حسام» در آن تعهد داده بود به خاطر تو مادرش را بکشد.این نامه را تو پاره کردی؟

"مریم : نه، من آن را ندیدم.

در این هنگام «حسام» برخاست و «مریم» را دروغ گوی بزرگ خواند.

ادامه این نشست برای بررسی ابعاد اخلاقی رابطه «حسام» و «مریم» به صورت غیر علنی برگزار و قرار شد حکم آنان به زودی صادر شود.

نظرات 1 + ارسال نظر
سعید سه‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:22 ب.ظ http://www.asremovafaghiyat.blogsky.com

سلام دوست عزیزم.
خیلی جالب بود . و خیلی بد که تو دنیای ما ازاین اتفاقات زیاد می افته. بدون لحظه ایی فکر کردن ممکنه خیلی از اتفاقاتی بی افته که جبران کردنش سخت باشه.
من هم با موضوع صدور فرمان به مغز آپم.
قدرتمند و پیروز باشی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد