جنس سوم یا هرمافرودیت روانی

بررسی های فراوانی درباره مساله تفاوتهای روانی میان زن ومرد به عمل آمده ودر معنی روانی تفاوتهای جسمانی میان زن ومردبحث های بی پایانی شده است گروهی از اندیشمندان ومحققین اجتماعی بر تفاوتهای زن ومرد تاکید فراوانی دارند وریشه این تفاوتها را جسمانی میدانند

 یعنی اینکه علت اساسی واصلی زن ومرد بودن ورفتارهای خاص جنسی  به بدن افراد بر میگردد در مقابل گروهی دیگراز عالمان اجتماعی که از جمله آنان  هکسلی وهایدن می باشند بدینگونه اظهار عقیده میکنند که تفاوتهای ظاهری میان زن ومرد بدون تردیددر وهله اول به تربیت وابسته است در این خصوص مارگارت مید خاطرنشان میسازد در بیشتر جوامع میتوان فرض کرد که میان زن ومردتفاوتهایی روانیوجود داردولی این تفاوتها بر حسب گروها مختلف است

ازسوی دیگر روانشناسان اجتماعی بر این باورند علی الرغم اینکه به لحاظ زیست شناختی و ژنتیکی میتوان  قائل به تمایز وتفکیک مطلق جنسیتی  میان زن ومرد بوداما این تفکیک به لحاظ روانشناختی معنا دار نیست چرا که اگر ما برای  زن ومرد مطلق تعریف خاصی در نظر بگیریم آنگاه شاهد خواهیم بود جه بسیار افرادی که  نمی توان در این تعریف جایی برای آنان یافت گروهی از روانشناسان را عقیده بر آن است که به لحاظ روانشناختی بجای زن ومرد مطلق باید از طیفی سخن گفت که در یک سر آن زن مطلق قرار میگیرد ودر سویی دیگر مرد مطلق وافراد به تناسب روحیات واعمال ورفتارشان هریک جایی خاص خودشان را در این طیف اشغال خواهند نمودحال بیائیم پاره ای از این ویژگی های زفتاری را بررسی نماییم

مردان معمولا"به عملیات برجسته حادثه آفرینی  وفعالیت درهوای آزادوکارهایی که مستلزم کوشش بدنی است ونیز به ماشینها وابزارها وعلم وپدیده های طبیعی واختراع علاقه خاصی دارندو زنان بیشتر به کارهای خانه واشیاء واعمال ذوقی علاقه نشان می دهند ویا کارهایی را دوست دارند که باید مواظبت و دلسوزی بسیار بخرج داد ودر میان مشاغل نیز میتوان مهندسان ومعماران را در زمره مردان مرد –روزنامه نگاران وهنرمندان وروحانیون  با درجه مردانگی کمترو ماموران پلیس وآتش نشانی را در درجات پایین مردیت قرار داددر میان زنان نیز زنان خانه دار با درجه بالا زنیت و زنانی که دردبیرستانها ودانشگاهها تدریس میکنند بهره شان از زنیت از زنان دیگر کمتر است ولیکن باید توجه داشت که این طبقه بندی بر اساس تعریفی سنتی از زن ومرد در جامعهای خاص میباشد وجنس سوم را در هر جامعه ای باید با فرهنگ وارزشهای همان جامعه سنجید یعنی اینکه این اجتماع است که هویت ورفتار جنسی را برای اعضای خود تعریف میکند

درهزاره سوم با توجه به افزایش چشمگیر قدرت رسانه وحرکت به سمت جهانی شدن وشکل گیری دهکده جهانی واز سوی دیگرقدرت گرفتن جنبشهای اجتماعی وتقسیم وچند تکه شدن قدرت وهمچنین حضور فعال زنان در عرصه اجتماعی واقتصادی وآمار رو به رشد پذیرش زنان در موسسات  آموزش عالی وبالتبع آن ورود آنها به بازار کار وسرمایه انتظار آن میرودکه در آیندهای بسیار نزدیک نظام تقسیم وظایف در خانواده واجتماع به گونه ای محسوس وبنیادی دچار دگرگونی گردد که تحولاتی اساسی را نیز در پی خواهد داشت 

مطا لعات مردم شناسی حکایت از آن دارد که نوعی رفتار متفاوت ومخصوص زن ومرد در همه جوامع دیده میشوددرگذشته ودر میان اقوام مختلف به تناسب فعالیت ویزه اقتصادی وسبک خاص زندگی آنان وسهم هر یک از زوجین در تامین معیشت خانواده ماشاهد زن یا مرد سالاری در میان آنان بوده ایم که آن نیز به نوبه خود فرهنگ آن جوامع را متاثر می ساخت  در قرون اخیر با صنعتی شدن وتوسعه علمی وافزایش سهم مشاغل صنعتی وخدماتی در بازار کار وهمچنین کاهش سهم مشاغل سنگین بدنی ماشاهد رشد نسبت زنان شاغل به مردان شاغل بوده ایم که آن نیز استقلا ل مالی انان را در پی خواهد داشت ودر پی آن نظام تقسیم قدرت در خانواده وجامعه به گونه ای اساسی متحول خواهد شد واگر نگوییم برتری قدرت مردان در خانواده را به طور کامل از بین میبرد حداقلش اینست که آنرا به گونه ای چشمگیر کاهش خواهد داد وجامعه را از حالتی مرد سالار به جامعه خنثی تبدیل خواهد کرد ودر نتیجه شرایط به گونه ای پیش می رودکه در بستر زمان ما شاهد برابری روز افزون زنان ومردان خواهیم بود در این شزایط ما شاهد شکل گرفتن گونه ای خاص از انسان خواهیم بود که تربیت وفرهنگ جنسی آن کاملا" متفاوت با اعصار قبل می باشدانسانی که آن را جنس سوم یا هرمافرودیت روانی می نامیم

ما در جنس سوم به نوعی شاهد گمشدگی یا خردشدگی عناصرفرهنگی وهویت بخش جنسی هستیم یعنی خرده فرهنگ مردانگی وخرده فرهنگ زنانگی هریک از درون خود دگردیسی را شاهد خواهند بود حال بخشی  از این دگردیسی میتواند متاثر از سر خوردگی های روانی زنانی باشد که در جامعه ای مردسالارهر روزه عناصری از خرده فرهنگ مردانه را به ضرر خرده فرهنگ زنانه پذیرا گشته اند ودر بستر زمان آنرا درونی نموده اند یا اینکه ناشی از تمایلات وکشش جنسی مردانه است که در پی ابراز وجود وجلب توجه جنس مخالف در آنان قوت گرفته است که نمونه بارز آن را میتوان در بین جوانان ونوجوانان مشاهده کرد در اینجا لازم است تاملی نیز در مکاتب فلسفی وسیاسی داشته باشیم وتاثیر آنها را بر این مقوله بسنجیم شاید بیشترین حرف در این موضوع را مارکسیستها داشته باشند به زعم آنان این توطئه نظام سرمایه داریست که با استفاده از ابزار رسانه یا بگفته خودشان صنعت فرهنگ درجهت هژمونی فرهنگی خویش وهمچنین مدیریت بازار کالا  در پی شکل دادن نوع خاصی از انسان که نیازهای واحدی دارد  اقدام به تئوریزه کردن جنس سوم نموده اندو از سوی دیگرشکلگیری جنس سوم نیروی کار مازاد بر نیازی را برای آنان فراهم  خواهد نمود چراکه با تکوین جنس سوم ما شاهد حضور گسترده افرادی خواهیم بود که تاکنون به دلیل زنیت کاملشان در خانه های خویش بسر میبردندونظام سرمایه داری وکارفرمایان با این حربه میتواند با اولین اعتراض نیروها ی سرکش را با انبوه جمعیت بیکار خود ساخته جایگزین نمایند

یعنی ما باید ریشه این تغییر رفتاری را در توطئه ای بدانیم که گروهی در جهت تامین وتضمین منافع خویش آنرا به انجام رسانده اند گروهی که کاملا" بر ما ونیازهای ما اشراف دارند وما را آنگونه  که خود میخواهند بسان عروسکهای خیمه شب بازی هدایت میکنند این نظردر میان گروهی که اعتقاد به" عقلانیت معطوف به سازندگی" دارند رواج داردکه اعتقادبه شناخت کامل و هدایت جامعه دارندومشخصا"پایه اندیشه سوسیالیسم وبرنامه ریزان اجتماعی میباشد حال آنکه به زعم فریدریش هایک عقلانیت نمی تواند معطوف به سازندگی باشد وبه جای آن بر "عقلانیت تکاملی "تاکید داردعقلانیت تکاملی هایک بر تکامل تدریجی وخود جوش اجتماع ونهادهای اجتماعی تاکید داردواین همان مفهوم کاتالاکسی هایک است کاتالاکسی نوع خاصی از نظم خود جوش است که بوسیله بازاروبه واسطه عمل افراد ایجاد شده است ودر ادامه میگوید هر چند این نظم نوین بواسطه عمل انسان پدید می آید اما نتیجه طرح ونقشه آگاهانه  اونمی باشد.

حال میتوان از منظر دیگری نیز به این مقوله نگریست  با توجه به نظریه میشل فوکو در این باب که زمامداران در تمام طول تاریخ در جهت استحکام پایه های حکومت خویش به مدیریت وکنترل نیازها وهیجانات جنسی افراد پرداخته اند وبا مهم جلوه دادن  وتبلیغ مسائل جنسی توجه بخش عمده نیروهای جوان وپر انرژی را که به عنوان موتور تحولات اجتماعی ـ سیاسی شناخته میشوند را به این معطوف داشته وآنان راغیر فعال نموده اند وبدینگونه بقاء وامنیت حکومت خویش را تضمین مینمایند ونظریه پردازان وتئوریسین های چپ برای مقابله با این حربه تلاش دارند با بی اهمیت جلوه دادن مسائل جنسی یا ازبین بردن تابوهای جنسی ونزدیک کردن دو جنس به یکدیگر وسهل الوصول شدنشان برای یکدیگر مقدمات شکلگیری جنس سوم را فراهم نمایند باشد که  این پرولتاریایی موعود را خود شکل دهند ونیروی انقلابی خویش را فراهم نمایند اما این بار نه از طبقه پایین جامعه بلکه از طبقه وقشر متوسط جامعه!!!

در اینجا جا دارد پارهای از ویژگیهای رفتاری جنس سوم رامورد کندو کاو قرار داده ورفتار سیاسی .اجتماعی وتعلقات مذهبی وبعضا"انحرافات اجتماعی که می تواند پیامد شکلگیری وتکوین جنس سوم باشد را مورد مداقه قرار دهیم.

1-رفتار سیاسی:

با توجه به اینکه به نظر میرسد اکثریت اهالی وشهروندان جامعه را در آینده جنس سومی خواهند بود از سویی ما شاهد ترویج مسائل اخلاقی در سیاست خواهیم بو د به دلیل اینکه سیاست تا کنون صرفا"رفتاری مردانه شناخته میشد بعضا"عصبیت های مردانه سرکوب مخالفان وجنگ وخونریزی به کرات در عالم سیاست دیده میشد اما با ورود جنس سوم به عالم سیاست وبا توجه به اینکه جزئی از وجود این افراد را نرم خویی وعواطف زنانه شکل میدهد باالتبع  بتدریج وبا افزایش ورود این افراد به عالم سیاست اخلاق سیاسی دگرگون خواهد شد وما شاهد افزایش آزادیهای سیاسی وترویج وعالمگیری جنبشهای عدالتخواه وافزایش صفوف مدافعان حقوق بشر خواهیم بود دموکراسی به عنوان نظام سیاسی ارجح از نظر آنان در همه جا گسترش خواهد یافت وقاعدتا" در یک نظام سیاسی دمکراتیک  زمامداران نیز از جنس سوم خواهند بود واینان نیز میتوانند رهبرانی ایده آل برای جامعه شان باشند رهبری با نرمش وعطوفت زنانه واقتدار مردانه .

نکته قابل توجه  در اینجا این است  که با توجه به پیشینه مرد سالاری در جوامع  جنس سومی که زمامدار امور خواهد شد در ابتدا از زنان خواهد بود چراکه از یک سوی از لحاظ مقام ومنزلت وامکانات زنان مهمترین گروه اقلیت را در جهان تشکیل میدهند واقلیتها نیز معمولا"منسجم عمل میکنند در نتیجه به قدرت رسیدن زنانی مقتدر در فرایندی دموکراتیک امری طبیعی می باشد واز سوی دیگر اینان به واسطه اصل محرومیت وتقاضا کشش وتمایل بیشتری برای در دست گرفتن قدرت خواهند داشت و از طرف دیگر مردان نرم خوی جنس سومی به عنوان افرادی ناتوان برای رهبری جامعه قلمداد خواهند شد که از اقتدار وتوان لازم جهت اداره امور برخوردار نیستند اما زنان مقتدر جنس سومی به دلیل ویژگیهای فوق الذکر باضافه تیپولوژی خاص خودشان به عنوان گزینه ای مناسب وارجح  مطرح خواهند شد البته همچین مواردی در گذشته نیز وجود داشته است وبحث ما بر سر فراگیر شدن آن در عصر حاضر میباشد وبه نظر میرسد مردان جنس سومی برای گریز از این رویداد به ظاهر محتوم چاره ای ندارند جز اینکه شعارهای جنس سومی را با اقتدار مردانه مطرح نمایند 

۲-ناهنجاریای جنسی  وازدواج

ما در عصر حاضر شاهد افزایش آمار انحرافات جنسی وهمجنس گرایی در میان افراد میباشیم به زعم روانشناسان اجتماعی ریشه این مشکل را باید در درجه مردانگی  وزنانگی جنس سومی ها جستجو کرد  بنا بر تحقیقات انجام شده  در میان همجنس گرایان مرد فاعلان از درجه مردانگی بیشتری  برخوردار میباشند ومفعولین از درجه مردانگی کمتری برخوردار میباشند وبالعکس زنان جنس سومی  در زمره فاعلان قرار خواهند گرفت چرا که از روحیه ای مردانه بر خوردار میباشند.

اما از سوی دیگر شکلگیری رابطه زناشوی در بین زن ومرد جنس سومی پیچیده تر خواهد شد چرا که نیاز به سنجش دقیق میزان مردانگی روانشناختی در میان آنان دارد وبه نظر میرسد برای کاهش اختلافات زناشویی تست های پیچیده ودقیق روانشناختی قبل از ازدواج امری اجتناب ناپذیر باشدواز سوی دیگر افزایش آمار طلاق  وشکستن تابوی آن وهمچنین رشد آمار ازدواج امری طبیعی مینماید وآنهم به معنای آن نیست که شمار مردان وزنان متاهل افزایش می یابد بلکه حکایت از طلاق وتجدید ازدواج مکرر خواهد داشت

آیا مطالب فوق الذکر همان چیزیست که کارل گوستاو یونگ در کتاب انسان وسمبل هایش به آن اشاره  نموده است وبه نوعی در عصر مدرن ما شاهد ترکیب شخصیتی آنیما و آنیموس یونگ هستیم ؟ جا دارد که در نوشتاری دیگر این مساله مورد بررسی قرار گیرد.

mahmood1361.blogfa.com


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد