هر حال، افکار، بخشی از ذهن است و قدرت اصلی را در اختیار دارد و موضوعاتی که شما اغلب به آن می اندیشید، تمایل به تظاهر و بروز دارند.
به عبارت دیگر، صحبت کردن با آنها کافی
نیست، بلکه نخست باید به آنچه می گویید باور داشته باشید و سپس بتوانید
آنها را به شوق آورده و ترغیب کنید، در غیر این صورت آنها به شما توجهی
نکرده و به حرفهایتان گوش نمی دهند. شما باید این توانایی را داشته باشید
که تردیدهای آنها را رد کرده و آنها را قانع نمایید بدین منظور؛ به تمرکز،
کنترل بر افکار، عزم راسخ و بردباری نیاز دارید و تمام اینها ابزارها و
مهارتهای ذهنی شمرده می شوند.انگیزش، دیگر قدرت ذهنی و عاطفی است که بدان
نیاز دارید؛ در واقع چگونه می توانید به چیزی دست یابید که از انگیزه کافی
برای رسیدن به آن برخوردار نیستید؟
بنابراین به منظور افزایش انگیزش
و اشتیاق، اغلب به هدف خود بیندیشید، به مزایا و فواید آن فکر کنید و به
این موضوع توجه نمایید که چگونه دستیابی به آن می تواند زندگی شما را
تغییر دهد.به بنابراین اگر شما نیروی ذهنی خود را به همان افکار یا تصورات ذهنی
به صورت روزانه اختصاص دهید، آنها هر روز قوی و قوی تر می شوند و در نتیجه
نگرش، انتظارات، رفتار و فعالیتهای شما را تحت تأثیر قرار می دهند.این
افکار و تصورات ذهنی حتی به صورت ناخودآگاه به وسیله دیگران نیز درک می
شود و زمینه ای برای کمک و یا ایجاد فرصت برای شما، خواهد شد.
افکار
می تواند چیزهایی را خلق کند که معمولاً شما به آن تصادف یا اتفاق می
گویید. آنها می توانند، وقایع، موقعیتها و فرصتهایی را برای زندگی شما به
وجود آورند.
با وجود این به یاد داشته باشید، هر اندیشه ای به واقعیت
منتهی نخواهد شد، بلکه یک اندیشه باید اغلب تکرار شده و رنگی از عاطفه
داشته باشد تا بتواند تحقق پیدا کند. تردیدها، ترسها و نگرانی ها موجب می
شوند آنچه را با قدرت ذهن خود می سازید از بین ببرند و این بدان معناست که
باید ذهن خود را از افکار منفی و تردیدها پاک کنید. حال ممکن است بگویید
این عملی نیست، ولی این کار قابل انجام است و با انجام تمرینهای مناسب می
توان بدان دست یافت.
منبع:
http://www.qudsdaily.com/archive/1388/html/1/1388-01-30/page2.html#2
سلام مجدد
آقای حسینی من لینک وب شما را در وبلاگم قرار دادم.